بر اساس هادلستون و پولام (273:2002)، اصطلاحات، آن دسته از واحدهای زبانی را در بر میگیرند که هویتی بزرگتر از یک واژه دارند و معنای آن از مجموع معانی که اجزای تشکیلدهندهشان در صورت کاربرد تنها با خود حمل میکنند حاصل نمیشود. در پیشینه مطالعات، ثبات رفتار نحوی و عدم امکان ایجاد صورتهای متفاوت نحوی از ویژگیهای اصطلاحات ...
بیشتر
بر اساس هادلستون و پولام (273:2002)، اصطلاحات، آن دسته از واحدهای زبانی را در بر میگیرند که هویتی بزرگتر از یک واژه دارند و معنای آن از مجموع معانی که اجزای تشکیلدهندهشان در صورت کاربرد تنها با خود حمل میکنند حاصل نمیشود. در پیشینه مطالعات، ثبات رفتار نحوی و عدم امکان ایجاد صورتهای متفاوت نحوی از ویژگیهای اصطلاحات معرفی شدهاست. با اینوجود در برخی از مطالعات زبانشناختی زایایی نحوی اصطلاحات، موضعی مدرج فرض میشود و این سازههای زبانی بر مبنای ویژگیهای منحصر به فرد معنایی خود، درجات متفاوتی از تغییر رفتار نحوی را بدون تغییر در معنای اصطلاحی خود به نمایش میگذارند. در این مقاله سعی بر آن است تا بر اساس آراء گیبس و نایاک(1989) زایایی نحوی افعال اصطلاحی زبان فارسی واکاوی و نشان داده شود که چگونه برخی از گروههای فعلی اصطلاحی این زبان علیرغم تغییرات نحوی، معنای اصطلاحی خود را حفظ نموده است درحالی که برخی دیگر بدون تغییر معنایی دستخوش تغییر نحوی نمیشوند. همچنین قصد بر این است تا آن دسته از تغییرات نحوی که بیشترین و کمترین تأثیر را بر معنای اصطلاحی این گروههای فعلی دارند مشخص شود. بدین منظور، افعال اصطلاحی از منظر زبانشناسیشناختی و بر اساس تغییر رفتارهای نحوی (مانند درج قید و صفت، تبدیل افعال اصطلاحی به عبارتهای اسمی و نیز فرآیند مجهولسازی) بررسی میشود. نتایج تحقیق نشان میدهد که آن دسته از افعال اصطلاحی که مولفههای سازنده آن تا حد زیادی به درک معنای اصطلاحی آنها کمک میکنند (خودآشکارسازها) در تغییرات نحوی دچار تغییرات معنایی نمیشوند، درحالی که دسته دیگر افعال اصطلاحی که میان معنای اصطلاحی و اجزای سازنده آن ارتباط یک به یک برقرار نیست (غیرخودآشکارسازها) از زایایی نحوی برخوردار نیستند و در خلال تغییرات نحوی، تغییرات معنایی گستردهای را تجربه میکنند.